جلوۀ شهشهانی سیمرغ در فرهنگ ایران
جلوهء شهشهانی آن حقیقت نورانی بس درخشان و جهت دار است که به وسیلهء سیمرغ تابیده می شود و هر چه غیر خود را از میان می برد. این جلوه چشمان ظاهر بین را کور می کند. یعنی اسفندیارِ متشرّعِ ظاهربین و ظاهرنگر به وسیلهء رستمِ سالکِ عارف و دارای فَرّ ایزدی، که بوسیلهء سیمرغ (انسان کاملی که از شکوه یزدان خورشید سان، تابانِ تابان است )، چشم او را کور می کند. پس رستم میان سیمرغ و اسفندیار واسطه است. واسطه ای که انوار سیمرغی را بر او می تاباند و او هم می تاباند به چشم اسفندیار.
در واقع رستم کمان حضرت الله است که تیر اندازش خداست. و تیرش از جنس نور بس درخشان سپید و خیره کنندۀ یزدان است. « أللّه نور السماوات و الأرض»؛
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
عرفان ما عرفان شجاعانه است، عرفان عاشقانه است، عرفان فتوّت است، مردانگی است، دلاوری است. عرفان اصیل ایرانی ریشه در نیازمندی به حقّ دارد که ظهورش در شفقت بر خلق نمایان می گردد. اصولا این مبنایی است که با فرهنگ ایرانی هماهنگ است.
هر سالکی اگر رستم گونه در این وادی قدم بردارد و نه مانند پیرزنان و ضعیفان، می تواند اسفندیار متحجر و خون خوار و متعصب و شکست ناپذیر را در هم شکندو منیت و غرور متراکم و خود نهاد او را در هم بکوبد. از همین روست که مولانا می گوید:
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
عرفان ایرانی هماهنگ است با یک فرهنگ ملی سرافراز و شجاعانه و نوربخش و راستی افزا و باطن نگر و ژرف نگر و خرد پرداز و عاشق و با فرّهِ ایزدی. ظاهر اندیشان و قشریون و سطحی نگران در تمام تاریخ، عقلشان به مسائل باطنی نمی رسیده، و چون جاهل به این مسائل بودند، با آن سخت مخالفت می کردند.
- ۹۴/۱۲/۰۶
- ۴۲۶ نمایش