جلوۀ شهشهانی آفتاب

جان فشان ای آفتاب معنوی/ مر جهان کهنه را بنما نَوی+ در وجود آدمی جان و روان/ می رسد از غیب چون آب روان

جلوۀ شهشهانی آفتاب

جان فشان ای آفتاب معنوی/ مر جهان کهنه را بنما نَوی+ در وجود آدمی جان و روان/ می رسد از غیب چون آب روان

مولانا بزرگ ترین شاعر عارف ایران است و در تمدن اسلامی مردی به بزرگی وی کمتر می توان یافت. پس از معصومین اندیشه و منش و روش او تاثیر شگرفی بر زندگی ایرانیان گذاشته است. هرگز اندیشه های او حکیمان و عارفان پس از خود را رها نکرده است و کمتر می توان اندیشمند بزرگی را که در حوزه حکمت و معرفت قدم و قلم زده باشد و از آفتاب مولانا روح خود را سیراب نکرده باشد. معارف مولانا به شدت تحت تاثیر قرآن کریم و معارف حکیمانه و توحیدی مولا امام علی (ع) قرار داشته است. مولانا قلب فرهنگ و تمدن ایران در همۀ زمان هاست.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صوفیان دروغین» ثبت شده است

                                                     خر برفت و خر برفت

یک صوفی مسافر, در راه به خانقاهی رسید و شب آنجا ماند. خرش را آب و علف داد و در طویله بست. و به جمع صوفیان پیوست. صوفیان فقیر و گرسنه بودند. آه از فقر که کفر و بی‌ایمانی به دنبال دارد. صوفیان, پنهانی خر مسافر را فروختند و غذا و خوردنی خریدند و آن شب جشن مفصّلی بر پا کردند. آنان به مسافران خسته نیز بسیار محبت ورزیدند و از آن خوردنی‌ها خوردند. و صاحب خر را گرامی داشتند.شگفت آنکه جماعت صوفیان برای این کار خود که در نظر شرع گناه است توجیهاتی هم می کردند. آنان می گفتند:

از ضرورت هست مرداری مباح           /          بس فسادی کاز ضرورت شد صلاح

می گفتند: مگر ما از مهمانان خدا بر زمین نیستیم. مگر ما مرزوق او نیستیم.

ما هم از خلقیم و جان داریم ما            /        دولت امشب میهمان داریم ما

صاحب خر نیز در کنار این صوفیان شب خوشی را سپری می کرد.. پس از غذا, رقص و سماع آغاز کردند. البته سماعی پس از خوردن مال حرام.

از هزاران تن یکی شان صوفی‌اند      /       باقیان در دولت او می‌زیند

رقص آغاز شد. مُطرب آهنگِ سنگینی آغاز کرد. و می‌خواند: " خر برفت و خر برفت و خر برفت".

چون سماع آمد زِ اوّل تا کران             /        مطرِب آغازید یک ضربِ گران

خر برفت و خر برفت آغاز کرد             /      زین حراره جمله را انباز کرد

صوفیان با این ترانه گرم شدند و تا صبح رقص و شادی کردند. دست افشاندند و پای کوبیدند. مسافر نیز به تقلید از آنها ترانه خر برفت را با شور می‌خواند.             ( لطفا ادامه دهید)

  • دکتر محمد دشتی نیشابوری