پیام پیر بلخ به بشریت
شاید مولوی یکی ازکارهایی که برای ما در همین دوره بخواهد انجام بدهد، این است که نگاه ما را، اندیشۀ ما را وباورهای ما را تصحیح کند، ما میتوانیم به جرأت تمام، با اطمینانِ تمام با قوت تمام، باورخودمان را در مقابل مولوی آفتابی کنیم، آن وقت آرایشی که او به ما خواهد داد، تصحیحی کهاو خواهد کرد، قلم نقدی که مولوی در دست خواهد گرفت، بسیار، بر باور ما تأثیرخواهد گذاشت و آنگاه که اندیشه ما عوض شد، آن وقت رفتارما، سلوک ما واخلاق، سخت تحتتأثیر این تغییر قرار خواهد گرفت.
یکی از مهمّترین باورهایمان که باید در مقابل مولوی آفتابی کنیم خدای مولوی است. خدایمولوی،خدایی است که مولوی از او به عنوان محبوبی محتشم و بشکوه لذّت میبرد.به دلیل لحظات خوش وخرّمی که با او سپری میکند مولوی لذّت میبرد، و مولوی به خدا هرگز به عنوان وسیلهای برای رسیدن به یک حقیقت برتر نگاه نمیکند.اینقدر این وجود زیباست، دلنشین است، آنچنان در برِ او نشستن برای مولانا شخصّیت آفرین است که همواره ذهنش را به این مهم معطوف کرده است. که نفسِ دیدنِ او، نفسِ تماشای او، خارج از هر مرزی، خارج ازهر مسئله و رنجی برای مولانا زیباست.
خدای او مانند خدای ما نیست. خدایی نیست که ما در تعالیم گذشته خودمان، در سنّتها در تعلیمهای گذشته و آموزشهایی که پیشینیان به ماداده بودند منطبق باشد. خالق او خالق همه زیبائیهاست، خدای سختگیری نیست او بسیارمهربان است خدای کریمی است که دائماً میبخشد و لطف میکند.
خدای مولوی خدایمحبوبی است، خدای خشنی نیست که منتظر بهانهای باشد تا گریبان ما را بگیرد وعذابمان دهد. در دستگاهِ ذهنیِ مولانا قهر خداوند معطوف به کافرانی است که عمداً ازحقیقت روی برگرداندهاند و حاضر نیستند حقیقت را دریابند. چشمِ درونِ خودشان را کورکرده، گوشِ درونِ را کر کردهاند. شاید عذاب معطوف به چنین انسانهایی است. آن هم نهعذابی که خداوند به آنها بخواهد تحمیل کند، عذابی که زاییده برخوردها، تصمیمها،انگیزهها و اندیشههای غلطِ آنهاست. خدای مولوی خدایی است که با بهانهای آدمی را لبریز رحمتبیپایان خودمیسازد.
هم نظری، هم خبری، هم قمران را قمری هم شکر اندر شکر اندر شکری
این تصویری است که مولوی از خداوند مطرح میکند چقدر فاصله دارد با آن تلقّیکه ما ازخداوند داریم ما به فرزندانمان در مراکز آموزشی، مدارسمان تصویری از خداوند، ارائه میدهیم که معمولاً خدای ترسناکی است به همین دلیل غالباً رفتارما در عرصههای دینیرفتار خشونتآمیزی است، رفتاری است که با تحمّل سازگاری کمتری دارد. با مداراسازگاری کمتری دارد. تحمّل، مدارا، صبر. از یک جهت برمیگردد به نوع خدایی که مامیپرستیم. مولوی را نگاه کنید، اینقدر آزارشمیدادند ولی خیلی راحت تحمّل میکرد اصلاًویژگی عارفان این سینۀ مشروح است،این باطن گسترده عارفان است.
مولوی به انسانها نگاهِ مثبتی دارد. یعنی ما را ترغیبمیکند که به دیگران عشق بورزیم آن همبیمُزد، آن هم بیمنّت، آن هم رایگان، ما را ترغیب میکند که به دیگران مهر بورزیم. مهرورزیدن به یک انسان، یک شهروند،یک همسایه، یک دوست، یک خویشاوند، بهترین راهبرای پریدن به سمتِ آسماناست. اگر میخواهیم از این بام به آن بام برپریم، وقتمان رابیخودی تلف نکنیم. دورخودمان نگردیم. قدری هم راهِ آسمان را بپوییم و تعالیبجوییم، معنا بجوییم،پرواز کنیم، اوج بگیریم، یک طریقش از نظر مولوی مهربانی کردننسبت بهانسانهاست. راه آسمان بلند مولانا از مسیر شفقت بر خلق و مجاهدت با نفس می گذرد.
* دکتر ناصر مهدوی
- ۹۴/۰۶/۰۹
- ۳۶۷ نمایش