جلوۀ شهشهانی آفتاب

جان فشان ای آفتاب معنوی/ مر جهان کهنه را بنما نَوی+ در وجود آدمی جان و روان/ می رسد از غیب چون آب روان

جلوۀ شهشهانی آفتاب

جان فشان ای آفتاب معنوی/ مر جهان کهنه را بنما نَوی+ در وجود آدمی جان و روان/ می رسد از غیب چون آب روان

مولانا بزرگ ترین شاعر عارف ایران است و در تمدن اسلامی مردی به بزرگی وی کمتر می توان یافت. پس از معصومین اندیشه و منش و روش او تاثیر شگرفی بر زندگی ایرانیان گذاشته است. هرگز اندیشه های او حکیمان و عارفان پس از خود را رها نکرده است و کمتر می توان اندیشمند بزرگی را که در حوزه حکمت و معرفت قدم و قلم زده باشد و از آفتاب مولانا روح خود را سیراب نکرده باشد. معارف مولانا به شدت تحت تاثیر قرآن کریم و معارف حکیمانه و توحیدی مولا امام علی (ع) قرار داشته است. مولانا قلب فرهنگ و تمدن ایران در همۀ زمان هاست.

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

مولانا شنید که واعظی بر منبر از مسیحیان سخن می گوید و این معنی را تقریر می کند که « لِلّه الحمدُ و المِنّةُ و الحمدُ لِلّهِ الّذی هَدانا لِهَذا» که حق تعالی ما را از زمرۀ کافران نیافرید و ما را به همه حال بهتر از ایشان کرد... حضرت مولانا شکر خنده یی فرمود که زهی بیچاره ضالّ و مُضِلّ که خود را بر ترازوی گبران می کشد که دانگی از ایشان افزونم و بدان شاد می شود و اعجاب می کند و مباهات می نماید. اگر مرد است تا بیاید و خود را به ترازوی انبیا و اولیا بکشد تا نقصان حال خود ببیند و کمال حال مردان بداند. ( مناقب العارفین، ج1، ص141)

حکیمی گوید: آدم عاقل در امور دنیوی خود را با بدحال تر از خویش می‌سنجد تا ریشۀ آمال موهوم را در نفس بخشکاند و بر شکر خویش بیفزاید. و در امور معنوی و عقلانی خویش را با ثروتمندترین مردمان روی زمین می‌سنجد تا قدرت پرواز او صد چندان شود و مرغ همتش تیزتر بپرد و بیش از پیش اوج بگیرد.

  • دکتر محمد دشتی نیشابوری

حیرت مولانا در شناخت خویشتن، نشانۀ چیست؟ او می داند که چه چیز نیست اما نمی داند که گوهر هستی‌اش چیست؟ او نشان خویش را بی نشانی می‌داند. تمام توجه او به وحدت هستی است. می‌گوید: شرط توحید رستن از شرک است و دل را به آب محبت شستن و درس شیدایی خواندن. مولانا می‌کوشد که روح آدمی را از تمام تعلقات رها سازد. روحی که نفخۀ حضرت حق در جسم خاکی آدم است. او می‌کوشد در همین سراچه کاخی از بی تعلقی و بی نشانی و رهایی بی چون، بنا کند. کاخی از نور. کاخی از معرفت. کاخی از عشق ناب، عشقی که معشوقش با جان عاشق یکی است.( لطفا ادامه دهید)



  • دکتر محمد دشتی نیشابوری

 

. «... به مسئله‌ی قصه‌نویسی اشاره کردند. بله، من عقیده‌ام این است ما ضعیفیم. البته روح داستان‌سرایی در ایران ضعیف نیست؛ دلیلش هم داستانهای فردوسی و مولوی است.»

دیدار با کارگردانان سینما و تلویزیون _ ۱۳۸۵/۰۳/۲۳

 

 «یک بخش مهمی  از شعر آئینی ما میتواند متوجه مسائل عرفانی و معنوی بشود. و این هم یک دریای عظیمی است. شعر مولوی را شما ببینید. اگر فرض کنید کسی به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسی نداشته باشد که خیلی از ماها دسترسی نداریم و اگر آن را کسی یک قدری دوردست بداند، مثنوی، مثنوی؛ که خودش میگوید: و هو اصول اصول اصول الدین. واقعاً اعتقاد من هم همین است. یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوی همین است که خودش گفته: و هو اصول ... . ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیده‌ام همین است. البته در مورد حافظ یک مقدار با هم اختلاف عقیده داشتیم... »

دیدار با شاعران در ماه رمضان _ ۱۳۸۷/۰۶/۲۵

 

اشارۀ رهبر انقلاب به دیباچۀ مثنوی معنوی است: «هذا کتاب المثنوی . و هو اُصولُ اُصولِ اُصولِ الدّین فی کشف اَسرار الوصول و الیقین و فقهُ الله الاکبر و شرعُ الله الازهر و برهانُ الله الاظهر...»

 

3. «مثنوی مولوی هم یک گنجینه‌ای از همین افکار الهی و معارف الهی است»

دیدار با شاعران آیینی _ ۱۳۹۰/۰۳/۲۵

 

  • دکتر محمد دشتی نیشابوری

  • دکتر محمد دشتی نیشابوری

بشر امروزی آزادی را بیشتر به معنای قدرت بر انجام آنچه می‌خواهد می‌فهمد. از نظر او انسانی آزادتر است که بهتر و بیشتر بتواند به خواسته‌های خود که غالباً مادی و شخصی است، پاسخ گوید. چنین تفسیری از آزادی بدون شک مشکلات فراوانی را  در پی می‌آورد. این برداشت از آزادی از انسان یک حیوان تمام عیار می‌سازد که ارضای خواست‌های خود را با افزایش توانایی‌های مادی و علمی و سیاسی جستجو می‌کند و جانب روحی و معنوی انسان را نادیده می‌انگارد. چنین نگاهی سرانجام نزاع آفرین است، زیرا امیال سرکش آدمی وقتی با قدرت و ثروت همراه گردد، او را وامی‌دارد که به دیگر انسان‌ها هجوم برد و آنان را به زیر سلطۀ خود درآورد تا بهتر و بیشتر بتواند، عطش فزون خواهی‌هایش را فرونشاند. در حقیقت نوع نگاه حاکم بر بشر امروزین در مقولۀ آزادی انسان، راه او را به سوی تخاصم که مهم ترین ویژگی دوزخ است باز می کند. « و ذالک حقٌّ تخاصُم أهل النّار» ( صاد، 64)

(لطفا ادامه دهید،امیدوارم حق مطلب ادا شده باشد)



  • دکتر محمد دشتی نیشابوری

 

کتاب «فرهنگ شخصیت‌های مثنوی» تألیف «سیده زهرا مشیر استخاره» .

کتاب «فرهنگ شخصیت‌های مثنوی» دارای هشت فصل با عنوان «شرح احوال آثار و اندیشه‌های مولانا»، «پیامبران شریعت راستین‌ مردان حقیقت و اولیاء طریقت در مثنوی»، «دولتمردان و صاحبان قدرت در مثنوی»، «منکران و معاندان در مثنوی»، «دانشمندان و صاحبان علم در مثنوی»، «عاشقان و معشوقان در مثنوی»، «غلامان در مثنوی» و «شاعران در مثنوی»، است. ( لطفا ادامه دهید)


  • دکتر محمد دشتی نیشابوری

  • دکتر محمد دشتی نیشابوری

مولانا می گوید: فیلسوفی داشت از جایی می‌گذشت. شنید که ملایی برای کودکان آیۀ « قل أرأیتُم إن أصبَح ماؤکم غوراً فمَن یأتیکُم بِماءٍ مَعین » ( ملک،30) را می‌خواند. یعنی: بگو آیا می دانید که اگر آب روانی که شما به آن دسترسی دارید، در دل زمین پایین رود، چه کسی می‌تواند برایتان آب گوارا بیاورد.؟ ....! فلسفی با خود گفت که این دیگر چه پرسشی است که در کتاب قرآن آمده است. روشن است که با حفاری و کندن می‌توان به آب دست یافت. حالا کمی بیشتر می‌کَنیم تا به آب برسیم. خدا هم انگاری بیکار است که چیزهای بدیهی را در قرآن می آورد و وقت مردم را تلف می‌کند! این را گفت و روان شد. شب خوابید. در خواب  شیرمردی را دید که  با او قصد نزاع داشت. آن مردِ رویایی سیلی محکمی به او زد، آن چنان که نور چشمانش رفت و نابینا شد. ( لطفا ادامه دهید)


  • دکتر محمد دشتی نیشابوری